گفتی : عاشق شدی و مزه ی عشقو چشیدی؟

چی بگم ؟ قصه ها دارم که توو خوابم ندیدی !

عشق از اول انگاری میوه ی ممنوعه ای بود

حتی آدم چوبشو خورد ؛ که چرا سیبو چیدی

گفتی حاضری تو بازی کنی نقش یاری رو؟

که یه فرصت دیگه به یار ِ سابقت میدی؟

بعضی آدما لیاقت ندارن گذشت توو عشق

باز میشن جلادی و تیغو توو دستشون میدی

طفلکی مرغ دلم هر جا نشست یه سنگی خورد

دام پنهونه نگات ؛ دونه نشون اون میدی؟

میگذره بهار عمر و میرسه پاییزه اون

یه نگاه پشت سرت کن ؛ چه گلایی رو چیدی؟

واسه ی ستاره بودن کیه مثل من مُصر

فرصت این آرزوی کهنه رو به من میدی؟

حبیب اوجاری

1400.7.15