سراي بي دل | آبان ۱۳۹۸

کاشکی یه جاروی پرنده داشتم

کاشکی یه جاروی پرنده داشتم

بسوی تو اسبی دونده داشتم

کاشکی برای زلف ناز و زیبات

مثل سحر ، بادی دمنده داشتم

دشمن اگر تیری زده به قلبم

گالن گالن خون ِ جهنده داشتم

عمر همه شد توی قفس طی ولی

کاش ته ِ عمر بختی رهنده داشتم

حبیب اوجاری

1398.8.2

قول بده تا بمونی

یه بار شده ؛ قول بده تا بمونی

به گوش من قصه ی عشق بخونی

خسته شده دلم از این پرش ها

کفتر ِ جلد ِ قلبمو ؛ میشونی؟

حبیب اوجاری

1398.8.2